تلخ شده p20

وارد خانه می‌شود
به جثه ی کوچک دخترش که روی مبل خوابیده چشم می‌دوزد و بی دلیل بغض می‌کند
جلو می‌رود و موهایش را عمیق می بوسد
زیر لب با چانه ای لرزان و چشمانی سرخ زمزمه می‌کند:

"گناه من درست،گناه تو چیه بابایی که با نداشتن محبت پس میدی ؟" jk

قطره اشکی روی صورت کوچک و نرم دخترش می چکد
قبل از آنکه هق هق های مردانه اش بلند شود سمت اتاق می‌رود و در را می‌بندد
پشت در سقوط می‌کند و اشک های زیر و درشتی دیدش را تار می‌کند

"دارم کم میارم،چرا همه چی انقدر پیچیده است؟!" jk

نگاهی به اتاق شلخته میندازد

"دارم کم میارم،چرا به جز حس ترحم چیزی توی زندگیم نیست؟" jk

ناخواسته آینه را لگد می‌کند

"دارم کم میارم لعنتی بفهم،من عاشقت شدم!" jk

روی زمین می‌نشیند
سردرد،خستگی،افسردگی، بی هدف بودن همه و همه ی این ها جئون را تحت فشار قرار داده بود
طبق معمول به تختش پناه میبرد،ایرپادش را وصل می‌کند و آهنگ مورد علاقه اش در وجودش می‌پیچد
دفترش را باز می‌کند،می‌نویسد بلکه غمی بزرگ از روی قلب شکسته اش برداشته شود

' دروغگو هستم...
فردی که در دروغ گفتن استاد است؛
فردی که هر چقدر شکسته باشد دوست ندارد ترحم دیگران را در زندگی اش ببیند
از ترحم تنفر دارم
چرا که انسان های سنگدل فقط ترحم بلدند!
عاشق بودن برای آنها سخت است
عشقم هم دروغگو بود
با این تفاوت که دروغ او باعث شد من دروغگو شوم!'

نفس کشیدن دلیل می‌خواهد
همان طور که درس خواندن دلیل می‌خواهد
همان طور که اثبات عشق دلیل می‌خواهد
همان طور که...(یکی هم شما بگید؟)

اما من دلیل های قانع کننده ای ندارم
شاید بخاطر آنکه طاقت دیدن اشک عزیزانم را ندارم
پس بی دلیل نفس می‌کشم
چیزی که ممکن نبود و من ممکن ساختم...!

شیشه مشروب را به لب هایش می‌رساند
صداها مبهم میشود،دیدش تار می‌شود اما تنها صدایی که میان آن هیاهو ی کوچک می‌شناسد صدای ظریف دخترکش است

"کوک حالت خوبه؟ صدای منو میشنوی؟"Rachel
دیدگاه ها (۷)

تلخ شدهp21

تلخ شدهp22

تلخ شده p19

تلخ شدهp18

کبریت

Dark Blood p۷

https://wisgoon.com/p/VXDG551A2Lحمله ایسکمی گذرا، برخلاف سکت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط